غیاب مامان جونش
♥
سلام عشق من ...!
دگ امتحانای من تموم شد گل نازنین و خوش بوی من . دیروز مامانت ساعت 3 برای یک ماموریت از طرف
اداره رفت بوشهر ...! باید با تو که انقدر وابسه به مامان جونت بودی کنار بیایم تا احساس دلتنگیت
کم تر شه و بی تابی نکنی ! آخه انقدر به مامانت وابسه ای کاز صبح تا 4 بعداز ظهر که خونه ی مامان
بزرگت هستی تا مامانت از اداره بیاد کلی گریه می کنی و مامانتو می خوای !! بابا جونت دیروز برای اینکه
سرتو گرم کنه بردت پارک تا غیاب مامانتو کم تر حس کنی امروزم قرار بود با بابایت بری بوستان و از اون
وسایل بادی سوار شی عشقم واگه شد ی سر بیای خونه ی ما پیش من وووووااااای که چقدر دلتنگتم
خیلی دوست دارم بیای پیشم تا ببینمت به امید اینکه بتونم هم روی ماهتو ببینم و هم ازت چندتا عکس
خوشمل بگیر و بعد ی قرنی توی وبت بذارم ...! فدای اون چشمات و فدای اون رخ زیبات اینم اون عکسی
که همه ی ما عاشقشیم و توی عید ازت گرفتم و قبلا توی وبت گذاشتم ولی از بس خوشمله بازم برات
می ذارمش :
♥I love u